معنی شعر علم زندگانی فارسی هفتم
بیت 1: روزی بچه کبوتری با جسارت و علاقه و اشتیاق به پرواز، بال و پر خود را باز کرد.
بیت 2: ازروی شاخه ی کوچکی به شاخه ی کوچک دیگر پرید و از روی پشت بامی گذشت و کنار جوی آب نشست.
بیت 3: این راه کوتاه برایش بسیار طولانی بنظر می رسید و دنیا جلوی چشمانش تیر و تار شد.
بیت 4: از ترس و وحشت بر جای خود خشک شد و از شدت خستگی توان ادامه نداشت و در راه ماند.
بیت 5: خسته شد و از نا توانی فریاد زد. مادرش از روی شاخه ای که بر روی آن نشسته بود گفت:
بیت 6: پرواز برای تو هم بسیار زود و هم بسیار سخت و دشوار است. کسی از تازه کاران توقع کار زیاد ندارد.
بیت 7: هنوز وقت پریدن تو در کوچه و پشت بام نیست. تو باید فعلا بخوابی و استراحت کنی.
بیت 8: تو هنوز باید علم و دانش کسب کنی و راه رسم زندگی کردن را باید یاد بگیری.
بیت 9: در ابتدای هر کهر باید روش آن را یاد بگیری، ابتدا باید بتوانی پا های خود را محکم بر روی زمین بگذاری، سپس فکر مستقل شدن و روی پای خود ایستادن باشی.
بیت 10: تو مانند گنج هستی و به مراقبت احتیاج داری و من مانند نگهبان و محافظ تو هستم. من باید رنج بکشم تا تو آسوده باشی.
بیت 11: من در دام های زیادی گرفتار شده ام و بارها کودکان بال و پرم را شکستند.
بیت 12: گاهی از در و گاهی از دیوار به من سنگ زدند، گاهی پنجه ها و گاهی سرم خونین شد.
بیت 13: حتی یک لحظه آسایش نداشته ام، گاهی از گربه و گاهی از پرنده شکاری ترسیدم.
بیت 14: حمله بلا های آسمانی به من درس زندگی آموخت.
بیت 15: شاخه بی ریشه، جوان و قوی نمی شود، مگر اینکه تو به پند و نصیحت من گوش داده و سعی و تلاش هم کنی.